سخنان مارك تواين-سری اول
سخنان مارك تواين-سری اول
بايد مراقب تجربه كردن چيزهايي كه تنها خرد در آنها نقش دارد، باشيم. دست نگه داريد، مبادا مانند گربهاي شويد كه روي لولهي بخاري داغ مينشيند. او براي بار دوم، روي لولهي بخاري داغ نمينشيند. خوب است كه روي لولهي بخاري داغ نمينشيند، ولي او ديگر هرگز روي لولهي بخاري سرد هم نمينشيند.
هرگز اجازه نمي دهم مدرسه رفتن جلوي پيشرفتم را بگيرد.
حقيقت گرانبهاترين چيزي است كه ما داريم.
عشق عينك سبزي است كه با آن انسان كاه را يونجه مي بيند.
بخشندگي، انتشار بوي گل بنفشه به ته كفش است كه لگدمالش كرده است.
زندگي، چيزي جز مبارزه ميان عاطفه و عقل نيست.
من و مادرم، ناسازگاريها و كشمكشهاي زيادي با هم داشتيم، ولي به نظرم، او از همهي آنها لذت ميبرد.
چاپلوسها تنها، همانند دوست هستند، همانطوري كه گرگ ها به سگ ها شباهت دارند.
هرگز كاري كه امروز مي توانيد آن را درست انجام دهيد، به فردا نسپاريد.
يك دروغ ممكن است دنيا را دور بزند و به جاي اولش برگردد؛ اما در همين مدت، يك حقيقت هنوز دارد بند كفش هاي خود را مي بندد تا حركت كند.
ادامه مطلب